• وبلاگ : تصوير تازه
  • يادداشت : ما گم شديم !
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    هميشه اشعار خانم نظر آهاري رو دوست داشتم .

    امروز پيامبري از در خانه ي ما گذشت ...

    امروز روز خدا بود...

    وبلاگ خوبي داريد . موزيكش هم زيباست ... موفق باشيد و پايدار . التماس دعا . يا علي

    سلام خاله انصاري!

    عيد غدير مبارك

    رفتم مشهد، حاجي شدم

    سلام: خيلي خوش آمديدسلام: خيلي خوش آمديدسلام: خيلي خوش آمديدسلام: خيلي خوش آمديدسلام: خيلي خوش آمديد

    سلام دوست با ذوق من خسته نباشي باآرزوي موفقيتان دريك جمله:

    تولدت مبارك

    دكتر رحمت سخني از مركز آموزشي درماني امام خميني (ره)

    اروميه مركز هميشه سبز وغيور آذربايجان غربي AZERBAIJAN

    rs272@yahoo.com



    Birthday CandlesBirthday Balloon [تصوير: fd5yit.jpg]

    پيامک جديد sms farsi پيامک جديداس ام اس فارسي SMS FARSIمسيج جديد sms farsiپيامک جديد

    نمايش تصوير در وضيعت عادينمايش تصوير در وضيعت عادينمايش تصوير در وضيعت عادي

    + يه اسمون ستاره 
    سلام دوست عزيز واقعا همين طور خيلي از ما ادم ها بيشتر اوقات خودمون فرام وش ميكنيم از خود مون غافل ميشيم . ولي با ياد خدا خودمون وبهتر ميشناسيم . پس سعي كنيم هميشه ياد خدا تو قلبامون باشه .از مطالب زيباتوت بسيار استفاده كردم .در پناه خدا موفق باشيد. يا حق

    سلام

    متن زيبايي رو انتخاب كرديد.

    موفق و شاد و پر انرژي باشيد.

    سلام. من اهل قم هستم. خوشحال ميشم که با شما آشنا بشم. اگه تمايلي به آشنايي بيشتر داشتين بهم پيام بزنين.
    درضمن آدرس وبلاگ شعر منه اينه:www.ghoyesabokbar.blogfa.com
    آدرس ميل: ghoyesabokbar@yahoo.com و alisafari21@yahoo.com
    + محسن 

    سلام

    خيلي قشنگ بود...

    پاسخ

    سلام ممنون يا حق
    + طيبه مخبر 

    به نام خدا

    سلام.خيلي لذت بردم.نمي دونم چرا ولي وقتي مطلبتونو خوندم ياد اين شعر از فريدون مشيري افتادم:

    تنها نگاه بود و تبسم ميان ما

    تنها نگاه بود و تبسم!

    اما...نه!

    گاهي از تب هيجان ها

    بيتاب مي شديم

    گاهي كه قلب هامان

    مي كوفت سنگين

    گاهي كه سينه هامان

    چون كوره مي گداخت

    دست تو بود و من-اين دوستان پاك-

    كز شوق سر به دامن هم مي گذاشتند

    وز اين پل بزرگ -پيوند دست ها-

    دلهاي ما به خلوت هم راه داشتند...

    اي سر كشيده از صدف سالهاي پيش

    اي بازگشته از سفر خاطرات دور

    آن روزهاي خوب

    تو آفتاب بودي بخشنده،پاك،گرم

    من مرغ بودم مست و ترانه گو

    اما در آن غروب كه از هم جدا شديم

    شب را شناختيم...!

    اين روزها دارم سعي مي كنم از دل شروع كنم...

    دعا كنيد پيداش كنم...

    اميدوارم هميشه در پناه حق شاد و پيروز و سربلند باشيد.

    طيبه

    پاسخ

    سلام دوست عزيزم لطف كردي سر زدي ،واز شعر زيبايي كه نوشتي ممنون .اميدوارم دراين ماهاي زيبا وقتي داري از دلت شروع مي كني ما رو هم دعا كني در پناه حق